اولین تاب بازی
سلام عروسک مامان.این روزا خیلی شیطون و بغلی شدی.همش دمر میافتی تا میندازمت سرجات دوباره بر میگردی به حالت دمر.و چون مامانی شدیدا گردن درد داره نمیتونه زیاد بغلت کنه.بخاطر همین از بابایی خواستم تاب تابی که خاله سیما بهت داده بود و از یه جایی آویزون کنه.که بالاخره بعد چند وقت امروز(29-3-91)فرصت کرد.فدات بشم توهم خیلی تاب بازی رو دوس داری. تاب تاب عباسی خدا منو نندازی گه یه وقت بندازی بغل مامان بندازییییییییییییییییییی ...
نویسنده :
سپیده-مامان دیانا
13:28